با خاله شيما آخر هفته رفتيم شمال شهر نور هتل نگين هوا خوب بود و بعدازظهرا كلي پسرمون با بابا محمدش ميرفتن تو دريا و شنا ميكردن من و خاله شيما هم كنار دريا رو ماسه ها مينشستيم و از صداي موج آب لذت ميبرديم ...
پسرم عزيزمون، زيباترين ، قوي ترين، مهربان ترين تولد ٥ سالگيت مبارك . اميد زندگي ما از خدا سلامتي و موفقيتت رو خواهانيم، 😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️ امسال يه تولد كوچولو باتفاق خانواده مادري و پدريت برات گرفتيم كه خاله ليلا و آوا سرزده اومدن و كلي سوپرايز شديم و خوشحال شديم دو روز بعد از جشن تولدت هم عمه طلعت تماس گرفتن كه شام بيان خونمون و اونا هم زحمت كشيده بودن برات كيك و بادكنك و شمع و فشفشه و كادو گرفته بودن كه واقعا سوپرايز عالي اي بود ...
بالاخره دو ماه آموزشي دايي محمدامين تموم شد و خوشبختانه هم بقيه خدمتش رو افتاد تهران.براي همين يه جشن كوچولو گرفتيم و اول رفتيم دماوند و ويلامون رو كه تقريبا داره تموم ميشه ديديم و بعد هم براي شام رفتيم رستوران .دوست دايي محمدامين ميلاد هم با ما بود. ...